لاغر. نحیف. کم گوشت. (ناظم الاطباء). آنکه گوشت و رطوبت در تن او نمانده است. نزار. پوست بر استخوان ترنجیده. پوست به استخوان چسبیده. (یادداشت بخط مؤلف) : عضو که ضمور دارد و خشک اندام را فربه کند. (الابنیه عن حقایق الادویه). کشتی گیران بکار دارند (سندروس را) تا عصبهاء ایشان قوی شود و خشک اندام و سبک شوند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لاغر. نحیف. کم گوشت. (ناظم الاطباء). آنکه گوشت و رطوبت در تن او نمانده است. نزار. پوست بر استخوان ترنجیده. پوست به استخوان چسبیده. (یادداشت بخط مؤلف) : عضو که ضمور دارد و خشک اندام را فربه کند. (الابنیه عن حقایق الادویه). کشتی گیران بکار دارند (سندروس را) تا عصبهاء ایشان قوی شود و خشک اندام و سبک شوند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
خوش فطرت. خیرخواه. (ناظم الاطباء). خوش نیت. نیکونیت. نیک خواه: همتی را که هست نیک اندیش نیکوئی پیشه نیکی آرد پیش. نظامی. خویشتن راخیر خواهی نیک خواه خلق باش زآنکه هرگز بد نباشد مرد نیک اندیش را. سعدی. نیکوئی کن که مردم نیک اندیش از دولت و بختش همه نیک آید پیش. سعدی. به شادکامی دشمن کسی سزاوار است که نشنود سخن دوستان نیک اندیش. سعدی
خوش فطرت. خیرخواه. (ناظم الاطباء). خوش نیت. نیکونیت. نیک خواه: همتی را که هست نیک اندیش نیکوئی پیشه نیکی آرد پیش. نظامی. خویشتن راخیر خواهی نیک خواه خلق باش زآنکه هرگز بد نباشد مرد نیک اندیش را. سعدی. نیکوئی کن که مردم نیک اندیش از دولت و بختش همه نیک آید پیش. سعدی. به شادکامی دشمن کسی سزاوار است که نشنود سخن دوستان نیک اندیش. سعدی